Devote

dɪˈvoʊt dɪˈvəʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    devoted
  • شکل سوم:

    devoted
  • سوم‌شخص مفرد:

    devotes
  • وجه وصفی حال:

    devoting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
وقف کردن، اختصاص دادن، فدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He devoted his life to God's service.
- او عمر خود را وقف خدمت به خدا کرد.
- They devoted large sums to the construction of hospitals.
- آن‌ها مبالغ هنگفتی را به ساختن بیمارستان اختصاص دادند.
- He devoted all his thought to finding a means of escape.
- او همه‌ی افکار خود را صرف یافتن راه فرار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد devote

  1. verb commit one’s energies, thoughts
    Synonyms:
    give assign dedicate apply allot pledge hand out donate present consign entrust vow concern oneself appropriate reserve commit bestow set apart consecrate hallow enshrine sanctify occupy oneself confide give away bless
    Antonyms:
    waste misuse misappropriate

لغات هم‌خانواده devote

  • verb - transitive
    devote

ارجاع به لغت devote

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «devote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/devote

لغات نزدیک devote

پیشنهاد بهبود معانی