فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Devote

dɪˈvoʊt dɪˈvəʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    devoted
  • شکل سوم:

    devoted
  • سوم شخص مفرد:

    devotes
  • وجه وصفی حال:

    devoting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive B2
    وقف کردن، اختصاص دادن، فدا کردن
    • - He devoted his life to God's service.
    • - او عمر خود را وقف خدمت به خدا کرد.
    • - They devoted large sums to the construction of hospitals.
    • - آن‌ها مبالغ هنگفتی را به ساختن بیمارستان اختصاص دادند.
    • - He devoted all his thought to finding a means of escape.
    • - او همه‌ی افکار خود را صرف یافتن راه فرار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد devote

  1. verb commit one’s energies, thoughts
    Synonyms: allot, apply, apportion, appropriate, assign, bestow, bless, concern oneself, confide, consecrate, consign, dedicate, donate, enshrine, entrust, give, give away, hallow, hand out, occupy oneself, pledge, present, reserve, sanctify, set apart, vow
    Antonyms: misappropriate, misuse, waste

لغات هم‌خانواده devote

ارجاع به لغت devote

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «devote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/devote

لغات نزدیک devote

پیشنهاد بهبود معانی