گذشتهی ساده:
followedشکل سوم:
followedسومشخص مفرد:
followsوجه وصفی حال:
followingدنبال کردن، تعقیب کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Please follow me.
لطفاً دنبال من بیایید.
The police car followed the suspect’s vehicle.
خودروی پلیس ماشین مظنون را تعقیب کرد.
Motorcyclists were following his car.
موتورسیکلتسواران ماشین او را مشایعت میکردند.
Drive ahead and I'll follow you.
تو از جلو بران و من دنبالت میآیم.
The police followed the spy everywhere.
پلیس همهجا در تعقیب آن جاسوس بود.
to follow the enemy
دشمن را تعقیب کردن
در امتداد رفتن، دنبال کردن، در راستای چیزی حرکت کردن، ادامه دادن (مسیر، جاده)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Follow this street until you get to the red light.
این خیابان را ادامه بده تا به چراغ قرمز برسی.
He followed the trail up the mountain.
او مسیر را به سمت بالای کوه طی کرد.
در پی داشتن، دنبال کردن، رخ دادن بعداز، اتفاق افتادن پساز، رسیدن پساز
His death followed his wife's (death) by ten months.
مرگ او ده ماه پس از مرگ زنش رخ داد.
Several changes followed the new management’s arrival.
چند تغییر پساز ورود مدیریت جدید اتفاق افتاد.
Monroe followed Madison as president.
مونرو پس از مدیسون رئیسجمهور شد.
to follow praise with blame
پس از تعریف تکذیب کردن
پیروی کردن، اطاعت کردن، عمل کردن
He never followed my advice.
او هرگز به پند من عمل نکرد.
It’s wise to follow the guidance of experienced people.
عاقلانه است که از راهنمایی افراد با تجربه پیروی کنید.
He followed the teachings of Christ.
او تعلیمات عیسی را سرمشق خود کرد.
to follow international politics
به سیاست بینالمللی توجه داشتن
to follow an idea
از آرمانی پیروی کردن
to follow the rules
از قواعد پیروی کردن
دنبال کردن، پیش رفتن، ادامه دادن، همگام شدن (با مسیر، روند و...)
He followed a carpenter's trade.
او حرفهی نجاری را پیش گرفت.
The company followed a strategy focused on innovation and growth.
شرکت مسیری را دنبال کرد که بر نوآوری و رشد تمرکز داشت.
He follows up his exercise with a cold shower.
او ورزش خود را با یک دوش سرد تکمیل میکند.
دنبال کردن، پیگیری کردن، توجه داشتن، با دقت دنبال کردن، علاقهمند بودن
She follows political news very carefully.
او اخبار سیاسی را با دقت زیادی دنبال میکند.
Investors closely follow the stock market trends.
سرمایهگذاران، روندهای بازار سهام را با دقت پیگیری میکنند.
to follow a conversation intently
بادقت به مکالمهای گوش فرادادن
استنباط شدن، نتیجه گرفتن، برآمدن، به دنبال آمدن، مستلزم بودن
From the evidence, it follows that the suspect was at the scene.
از شواهد برمیآید که مظنون در صحنه حضور داشته است.
If you skip meals regularly, it follows that your energy levels will drop.
اگر مرتباً وعدههای غذایی را حذف کنید، به دنبال آن سطح انرژی شما کاهش مییابد.
She neither came nor called; it follows that she is not interested.
او نه آمد و نه تلفن زد؛ بنابراین علاقهای ندارد.
Disease often follows malnutrition.
بیماری اغلب از سوء تغذیه ناشی میشود.
درک کردن، فهمیدن، دنبال کردن مطلب، متوجه شدن
I followed the plot of the movie without any problem.
من بدون مشکل داستان فیلم را دنبال کردم.
Do you follow me?
(منظورم را) میفهمی؟
دنبال کردن، همراهی کردن (با آهنگ و متن در حین پخش یا اجرا)
He followed the sheet music while playing the violin.
او نتهای موسیقی را در حین نواختن ویولن دنبال کرد.
The audience followed the story in the book as it was read aloud.
درحالیکه داستان بلندخوانی میشد، تماشاگران آن را دنبال کردند.
شبکههای اجتماعی دنبال کردن، فالو کردن
He follows all the news pages on Facebook.
او تمام صفحات خبری را در فیسبوک دنبال میکند.
You can follow the company’s page to receive notifications about new products.
میتوانید صفحهی شرکت را فالو کنید تا اعلانهای مربوط به محصولات جدید را دریافت کنید.
به انجام رساندن، به طور کامل انجام دادن، به اتمام رساندن
تا آخر دنبال کردن، به انجام رساندن، ادامه دادن و به پایان رساندن، تا رسیدن به نتیجه دنبال کردن (کار و فکر و غیره)، عمل کردن، وفا کردن (وعده و غیره)
پیگیری کردن، دنبال کردن
به قرار ذیل، چنین (است)، بدین قرار (است)
منطقی است که، (چنین) میتوان نتیجه گرفت (که)، بنابراین، پس
از کسی سرمشق گرفتن، به کسی اقتدا کردن
دنبال کردن مسیر
دنبال کردن یک برنامه تناسب اندام
پیروی از قوانین
استدلالت را دنبال کردن / متوجه منظورت شدن
از ... سرمشق گرفتن
به کسی تاسی کردن، اقتدا کردن، پیروی کردن، دنبالهروی کردن
سوار براسب و با سگ به شکار رفتن
سرراست رفتن، مستقیم جلو رفتن
از راه کار در کشتی امرار معاش کردن، ملوانی کردن
1- پیروی کردن، تاسی کردن، دنباله روی کردن 2- (بازی ورق) همان خال را بازی کردن
کلمهی «Follow» در زبان فارسی به «دنبال کردن» ترجمه میشود.
واژهی دنبال کردن به معنای حرکت یا اقدام پیدرپی به سمت چیزی یا کسی است. این عمل میتواند به صورت فیزیکی، یعنی حرکت پشت سر یک فرد یا شیء، یا به صورت مجازی، مانند دنبال کردن اخبار، افراد در شبکههای اجتماعی یا روندهای مختلف باشد. مفهوم follow گستردگی زیادی دارد و در زمینههای مختلف زندگی کاربردهای متنوعی دارد.
در زندگی روزمره، دنبال کردن ممکن است به معنای همراه شدن با کسی در مسیر حرکت، پیروی از یک دستورالعمل یا رعایت یک قانون باشد. این نوع دنبال کردن نشاندهندهی پیروی و توجه به یک موضوع مشخص است که در بسیاری از شرایط باعث ایجاد نظم و هماهنگی میشود.
در شبکههای اجتماعی، follow به معنای دنبال کردن حساب کاربری افراد، برندها یا صفحات مختلف است. این کار باعث میشود که فرد بهروزرسانیها، پستها و فعالیتهای آنها را در صفحهی خود مشاهده کند و در جریان اخبار و مطالب جدید قرار بگیرد. دنبال کردن در این فضا نقش مهمی در ارتباطات مجازی و افزایش تعاملات دارد.
در آموزش و یادگیری، follow میتواند به معنای پیروی از یک روش، دستورالعمل یا مسیر مشخص باشد. دانشآموزان و دانشجویان با دنبال کردن برنامههای آموزشی و منابع علمی، به کسب دانش و پیشرفت در زمینههای مختلف میپردازند. این نوع دنبال کردن باعث ایجاد نظم و هدفمندی در فرآیند یادگیری میشود.
همچنین، در محیطهای کاری و سازمانی، دنبال کردن به معنای رعایت سیاستها، پروتکلها و فرآیندهای کاری است که موجب هماهنگی بین اعضای تیم و پیشبرد اهداف سازمان میشود. افراد با دنبال کردن مسیر مشخص، کارآمدتر و موثرتر عمل میکنند.
کلمهی follow یا دنبال کردن، نشاندهندهی فرآیندی است که در آن فرد یا گروهی به صورت مستمر و هدفمند به سمت یک موضوع یا فرد حرکت میکند یا از آن پیروی میکند. این واژه اهمیت زیادی در ایجاد ارتباط، یادگیری و هماهنگی در زندگی روزمره و فضای مجازی دارد.
گذشتهی ساده follow در زبان انگلیسی followed است.
شکل سوم follow در زبان انگلیسی followed است.
وجه وصفی حال follow در زبان انگلیسی following است.
سومشخص مفرد follow در زبان انگلیسی follows است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «follow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/follow