آخرین به‌روزرسانی:

Follow

ˈfɑːloʊ ˈfɒləʊ

گذشته‌ی ساده:

followed

شکل سوم:

followed

سوم‌شخص مفرد:

follows

وجه وصفی حال:

following

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive A2

پیروی کردن، تبعیت کردن، تعقیب کردن، دنبال چیزی را گرفتن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

Disease often follows malnutrition.

بیماری اغلب از سوء تغذیه ناشی می‌شود.

to follow international politics

به سیاست بین‌المللی توجه داشتن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to follow an idea

از آرمانی پیروی کردن

He never followed my advice.

او هرگز به پند من عمل نکرد.

to follow the rules

از قواعد پیروی کردن

Please follow me.

لطفاً دنبال من بیایید.

He followed a carpenter's trade.

او حرفه‌ی نجاری را پیش گرفت.

to follow praise with blame

پس از تعریف تکذیب کردن

to follow the enemy

دشمن را تعقیب کردن

Monroe followed Madison as president.

مونرو پس از مدیسون رئیس‌جمهور شد.

Follow this street until you get to the red light.

این خیابان را ادامه بده تا به چراغ قرمز برسی.

verb - transitive

درک کردن، فهمیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Do you follow me?

(منظورم را) می‌فهمی؟

verb - transitive

فرا گرفتن، همراهی کردن، همراه بودن با، با دقت دنبال کردن

to follow a conversation intently

بادقت به مکالمه‌ای گوش فرادادن

He follows up his exercise with a cold shower.

او ورزش خود را با یک دوش سرد تکمیل می‌کند.

verb - intransitive

در پی داشتن، دنبال کردن، طرفدار بودن، مطیع شدن، اطاعت کرد

Motorcyclists were following his car.

موتورسیکلت‌سواران ماشین او را مشایعت می‌کردند.

Drive ahead and I'll follow you.

تو از جلو بران و من دنبالت می‌آیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His death followed his wife's (death) by ten months.

مرگ او ده ماه پس از مرگ زنش رخ داد.

The police followed the spy everywhere.

پلیس همه‌جا در تعقیب آن جاسوس بود.

He followed the teachings of Christ.

او تعلیمات عیسی را سرمشق خود کرد.

verb - intransitive

استنباط شدن

She neither came nor called; it follows that she is not interested.

او نه آمد و نه تلفن زد؛ بنابراین علاقه‌ای ندارد.

noun

استنباط، متابعت، درک، جانشین، متعاقب، تعقیب، نتیجه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد follow

  1. verb take the place of
    Synonyms:
    replace succeed displace supersede supplant come after ensue come next go after go next result proceed from spring from postdate supervene chase
    Antonyms:
    neglect pass over slight shun
  1. verb trail, pursue physically
    Synonyms:
    tail chase track pursue hunt dog shadow stalk tag along go after run after stick to accompany escort go with attend hound persecute tailgate tag bring up the rear come with run down search seek put a tail on dog the footsteps of string along take out after concatenate catenate convoy draggle freeze onto schlepp along shag spook
    Antonyms:
    lead precede go before
  1. verb act in accordance with
    Synonyms:
    obey keep observe comply conform mind heed adhere to accord support imitate emulate mirror reflect match adopt attend regard copy watch note serve abide by take after harmonize be consistent with live up to be guided by hold fast follow suit be in keeping take as an example cultivate mimic model on string along be interested in give allegiance to keep abreast of keep an eye on do like pattern oneself upon
    Antonyms:
    disregard avoid scorn
  1. verb understand
    Synonyms:
    get see grasp catch realize comprehend get the picture take in apprehend appreciate fathom catch on dig
    Antonyms:
    not get misunderstand

Phrasal verbs

follow out

به انجام رساندن، به‌ طور کامل انجام دادن، به اتمام رساندن

follow through

تا آخر دنبال کردن، به انجام رساندن، ادامه دادن و به پایان رساندن، تا رسیدن به نتیجه دنبال کردن (کار و فکر و غیره)، عمل کردن، وفا کردن (وعده و غیره)

follow up

پیگیری کردن، دنبال کردن

Collocations

as follows

به قرار ذیل، چنین (است)، بدین قرار (است)

it follows (that)

منطقی است که، (چنین) می‌توان نتیجه گرفت (که)، بنابراین، پس

لغات هم‌خانواده follow

  • verb - transitive
    follow

سوال‌های رایج follow

معنی follow به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «Follow» در زبان فارسی به «دنبال کردن» ترجمه می‌شود.

واژه‌ی دنبال کردن به معنای حرکت یا اقدام پی‌درپی به سمت چیزی یا کسی است. این عمل می‌تواند به صورت فیزیکی، یعنی حرکت پشت سر یک فرد یا شیء، یا به صورت مجازی، مانند دنبال کردن اخبار، افراد در شبکه‌های اجتماعی یا روندهای مختلف باشد. مفهوم follow گستردگی زیادی دارد و در زمینه‌های مختلف زندگی کاربردهای متنوعی دارد.

در زندگی روزمره، دنبال کردن ممکن است به معنای همراه شدن با کسی در مسیر حرکت، پیروی از یک دستورالعمل یا رعایت یک قانون باشد. این نوع دنبال کردن نشان‌دهنده‌ی پیروی و توجه به یک موضوع مشخص است که در بسیاری از شرایط باعث ایجاد نظم و هماهنگی می‌شود.

در شبکه‌های اجتماعی، follow به معنای دنبال کردن حساب کاربری افراد، برندها یا صفحات مختلف است. این کار باعث می‌شود که فرد به‌روزرسانی‌ها، پست‌ها و فعالیت‌های آن‌ها را در صفحه‌ی خود مشاهده کند و در جریان اخبار و مطالب جدید قرار بگیرد. دنبال کردن در این فضا نقش مهمی در ارتباطات مجازی و افزایش تعاملات دارد.

در آموزش و یادگیری، follow می‌تواند به معنای پیروی از یک روش، دستورالعمل یا مسیر مشخص باشد. دانش‌آموزان و دانشجویان با دنبال کردن برنامه‌های آموزشی و منابع علمی، به کسب دانش و پیشرفت در زمینه‌های مختلف می‌پردازند. این نوع دنبال کردن باعث ایجاد نظم و هدفمندی در فرآیند یادگیری می‌شود.

همچنین، در محیط‌های کاری و سازمانی، دنبال کردن به معنای رعایت سیاست‌ها، پروتکل‌ها و فرآیندهای کاری است که موجب هماهنگی بین اعضای تیم و پیشبرد اهداف سازمان می‌شود. افراد با دنبال کردن مسیر مشخص، کارآمدتر و موثرتر عمل می‌کنند.

کلمه‌ی follow یا دنبال کردن، نشان‌دهنده‌ی فرآیندی است که در آن فرد یا گروهی به صورت مستمر و هدفمند به سمت یک موضوع یا فرد حرکت می‌کند یا از آن پیروی می‌کند. این واژه اهمیت زیادی در ایجاد ارتباط، یادگیری و هماهنگی در زندگی روزمره و فضای مجازی دارد.

گذشته‌ی ساده follow چی میشه؟

گذشته‌ی ساده follow در زبان انگلیسی followed است.

شکل سوم follow چی میشه؟

شکل سوم follow در زبان انگلیسی followed است.

وجه وصفی حال follow چی میشه؟

وجه وصفی حال follow در زبان انگلیسی following است.

سوم‌شخص مفرد follow چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد follow در زبان انگلیسی follows است.

ارجاع به لغت follow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «follow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/follow

لغات نزدیک follow

پیشنهاد بهبود معانی