گذشتهی ساده:
escortedشکل سوم:
escortedسومشخص مفرد:
escortsوجه وصفی حال:
escortingشکل جمع:
escortsگارد محافظ، اسکورت، نگهبان، همراه، بدرقه، همراهی کردن (با) نگهبانی کردن (از)، اسکورت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A naval escort followed the ship into harbor.
اسکورتی مرکب از چند ناو آن کشتی را تا بندرگاه بدرقه کرد.
The president's escorts rode big motorcycles.
نگهبانان رئیسجمهور سوار موتورسیکلتهای بزرگی بودند.
Each of the girls had an escort.
هر یک از دخترها یک همراه داشت.
He escorted his guests to the door.
او مهمانان خود را تا دم در همراهی کرد.
His airplane was escorted by six fighter planes.
هواپیمای او توسط شش جنگنده همراهی میشد.
Six black cars were escorting his hearse.
شش اتومبیل سیاه، نعشکش او را دنبالروی میکردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «escort» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/escort