شکل نوشتاری این لغت در حالت فعل (Verb): bird-dog
انگلیسی آمریکایی سگ شکاری
My dad's bird dog is an expert at retrieving ducks during hunting season.
سگ شکاری پدرم متخصص یافتن و بازآوردن اردکها در طول فصل شکار است.
The bird dog spotted the hidden pheasant in the tall grass.
سگ شکاری قرقاول پنهانشده در علفهای بلند را دید.
بهقدت نگاه کردن، از نزدیک تحت نظر داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The teacher bird-dogged the students during the exam, ensuring they didn't cheat.
معلم در حین امتحان دانشآموزان را بهقدت نگاه میکرد؛ میخواست مطمئن شود که تقلب نمیکنند.
The investor bird-dogged the market.
سرمایهگذار بازار را از نزدیک تحت نظر داشت.
در پی چیزی بودن، در جستوجو چیزی بودن، دنبال چیزی بودن، دنبال چیزی را گرفتن
The salesperson bird-dogged potential clients.
فروشنده در پی مشتریان بالقوه است.
The private investigator was hired to bird-dog the cheating spouse and gather evidence.
کارآگاه خصوصی استخدام شد تا همسر خیانتکار را دنبال و مدارک را جمعآوری کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bird dog» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bird-dog-2