فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Birch

bɜːrtʃ bɜːtʃ

گذشته‌ی ساده:

birched

شکل سوم:

birched

سوم‌شخص مفرد:

birches

وجه وصفی حال:

birching

شکل جمع:

birches

معنی

noun verb - transitive adjective

درخت فان، غان، توس، درخت غوشه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد birch

  1. noun a switch consisting of a twig or a bundle of twigs from a birch tree; used to hit people as punishment
    Synonyms:
    birch rod
  1. noun Any betulaceous tree or shrub of the genus Betula having a thin peeling bark
    Synonyms:
    birch tree
  1. adjective consisting of or made of wood of the birch tree
    Synonyms:
    birchen birken

ارجاع به لغت birch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «birch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/birch

لغات نزدیک birch

پیشنهاد بهبود معانی