آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Accompany

əˈkʌmpni əˈkʌmpni

گذشته‌ی ساده:

accompanied

شکل سوم:

accompanied

سوم‌شخص مفرد:

accompanies

وجه وصفی حال:

accompanying

معنی accompany | جمله با accompany

verb - transitive B1

همراهی کردن، همراه بودن (با)، سرگرم بودن (با)، مصاحبت کردن، ضمیمه کردن، جفت کردن، توأم کردن

He accompanied me to Ahwaz.

او تا اهواز مرا همراهی کرد.

to accompany words with deeds

حرف را با عمل توأم کردن

verb - intransitive

(موسیقی) هم‌نوازی کردن، هماهنگ شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He sang and she accompanied him on the piano.

مرد می‌خواند و زن با پیانو او را همراهی می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد accompany

  1. verb go or be with something
    Synonyms:
  1. verb occur with something
    Synonyms:
    coexist go together come with follow add complete join with append supplement belong to characterize co-occur coincide with happen with appear with occur with be connected take place with

سوال‌های رایج accompany

گذشته‌ی ساده accompany چی میشه؟

گذشته‌ی ساده accompany در زبان انگلیسی accompanied است.

شکل سوم accompany چی میشه؟

شکل سوم accompany در زبان انگلیسی accompanied است.

وجه وصفی حال accompany چی میشه؟

وجه وصفی حال accompany در زبان انگلیسی accompanying است.

سوم‌شخص مفرد accompany چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد accompany در زبان انگلیسی accompanies است.

ارجاع به لغت accompany

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accompany» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accompany

لغات نزدیک accompany

پیشنهاد بهبود معانی