امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Go Along

ˈɡoʊəˈlɔːŋ ɡəʊəˈlɒŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    went along
  • شکل سوم:

    gone along
  • سوم‌شخص مفرد:

    goes along
  • وجه وصفی حال:

    going along

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
انگلیسی بریتانیایی سرزده رفتن، بدون برنامه‌ریزی رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I decided to go along to the party last minute.
- در آخرین لحظه تصمیم گرفتم به مهمانی بروم.
- She asked if I wanted to go along to the concert with her.
- پرسید که آیا می‌خواهم با او به کنسرت بروم؟
phrasal verb verb - intransitive
موافق بودن، موافقت کردن
- She usually goes along with whatever her friends suggest.
- او معمولاً با هر چیزی را که دوستانش پیشنهاد می‌کنند، موافقت می‌کند.
- He tends to go along with popular opinions to avoid conflict.
- او تمایل دارد با نظرات عمومی موافق باشد تا از تعارض جلوگیری کند.
phrasal verb verb - intransitive
همراه شدن، همراهی کردن
- They will go along with the new rules to ensure compliance.
- آن‌ها با قوانین جدید همراه خواهند شد تا از رعایتشان اطمینان حاصل کنند.
- We decided to go along with the original plan despite the changes.
- تصمیم گرفتیم با وجود تغییرات با طرح اولیه همراه شویم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد go along

  1. phrasal verb agree, cooperate
    Synonyms:
    accompany acquiesce act jointly assent collaborate concur conspire follow share in work together
    Antonyms:
    disagree fight

ارجاع به لغت go along

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «go along» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/go-along

لغات نزدیک go along

پیشنهاد بهبود معانی