گذشتهی ساده:
conspiredشکل سوم:
conspiredسومشخص مفرد:
conspiresوجه وصفی حال:
conspiringتوطئه چیدن برای کار بد، همپیمان شدن، در نقشه خیانت شرکت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They had conspired to kill their opponents.
آنها تبانی کرده بودند که مخالفان خود را بکشند.
Events conspired to bring about his failure.
رویدادها دستبهدست هم دادند و موجب شکست او گردیدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conspire» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conspire