با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Conspire

kənˈspaɪr kənˈspaɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    conspired
  • شکل سوم:

    conspired
  • سوم‌شخص مفرد:

    conspires
  • وجه وصفی حال:

    conspiring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb
توطئه چیدن برای کار بد، هم‌پیمان شدن، در نقشه خیانت شرکت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- They had conspired to kill their opponents.
- آن‌ها تبانی کرده بودند که مخالفان خود را بکشند.
- Events conspired to bring about his failure.
- رویدادها دست‌به‌دست هم دادند و موجب شکست او گردیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conspire

  1. verb plot, scheme with someone
    Synonyms: be in cahoots, cabal, cogitate, collogue, collude, confederate, connive, contrive, cook up, cooperate, devise, get in bed with, hatch, intrigue, machinate, maneuver, operate, promote, put out a contract, wangle, wire, work something out
  2. verb agree, concur
    Synonyms: cabal, colleague, combine, complot, conduce, consort, contribute, cooperate, join, tend, unite, work together
    Antonyms: disagree

ارجاع به لغت conspire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conspire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conspire

لغات نزدیک conspire

پیشنهاد بهبود معانی