آخرین به‌روزرسانی:

Conspirator

kənˈspɪrət̬ər kənˈspɪrətə

معنی

noun

خیانتکار، توطئه چی، دسیسه کار، شریک فتنه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conspirator

  1. noun schemer
    Synonyms:
    accomplice collaborator colluder plotter traitor betrayer backstabber subversive caballer highbinder

ارجاع به لغت conspirator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conspirator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conspirator

لغات نزدیک conspirator

پیشنهاد بهبود معانی