فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Conspirator

kənˈspɪrət̬ər kənˈspɪrətə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    خیانتکار، توطئه چی، دسیسه کار، شریک فتنه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد conspirator

  1. noun schemer
    Synonyms: accomplice, backstabber, betrayer, caballer, collaborator, colluder, highbinder, plotter, subversive, traitor

ارجاع به لغت conspirator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conspirator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conspirator

لغات نزدیک conspirator

پیشنهاد بهبود معانی