شکل جمع:
traitors(فرد) خائن، خیانتپیشه، خیانتکار، خیانتگر، پیمانشکن، عهدشکن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
The novel's antagonist was a cunning traitor.
هماورد داستان، خیانتکاری حیلهگر بود.
She felt like a traitor for revealing the secret.
با افشای این راز، او احساس میکرد که خائن است.
(فرد) وطنفروش، خیانتکار، میهنفروش، خائن، جاسوس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Many considered him a traitor to his country.
بسیاری او را خائن به کشور خود میپنداشتند.
He was regarded as a traitor for betraying his country.
او بهدلیل خیانت به کشورش، بهعنوان فردی وطنفروش شناخته میشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «traitor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/traitor