فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Impostor

ɪmˈpɑːstər ɪmˈpɒstə

شکل جمع:

impostors

توضیحات:

همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: imposter

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

شخص شیاد، آدم دغل‌کار، فرد متقلب (به‌ویژه کسی که خود را به‌جای شخص دیگری جا می‌زند تا دیگران را فریب دهد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The impostor was caught when his identity was revealed.

وقتی که هویت مرد شیاد فاش شد او دستگیر شد.

The imposter was caught trying to pass himself off as the CEO.

فرد دغل‌کار در حالی دستگیر شد که سعی داشت خود را به‌عنوان مدیرعامل جا بزند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impostor

  1. noun person pretending to be something else
    Synonyms:
    fake fraud cheat impersonator deceiver pretender hypocrite trickster actor sham phony imitator charlatan con artist faker masquerader bluffer mimic pseudo mocker beguiler quack sharper mountebank four-flusher empiric shyster pettifogger scorner

ارجاع به لغت impostor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impostor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impostor

لغات نزدیک impostor

پیشنهاد بهبود معانی