آخرین به‌روزرسانی:

Quack

kwæk kwæk

گذشته‌ی ساده:

quacked

شکل سوم:

quacked

سوم‌شخص مفرد:

quacks

وجه وصفی حال:

quacking

شکل جمع:

quacks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive

( quacksalver ) ( charlatan =) شارلاتان، زبان باز

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده
noun verb - intransitive

صدای اردک، قات‌قات، آدم شارلاتان، چاخان، دروغی، ساختگی، قلابی، قات‌قات کردن، صدای اردک کردن، دوای قلابی دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

the most notorious cancer-cure quack in recent years

رسواترین پزشک مدعی درمان سرطان در سال‌های اخیر

a quack who uses the titles of "doctor" and "professor"

آدم شیادی که به خود عنوان «دکتر» و «پروفسور» می‌بندد

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a quack doctor

دکتر قلابی

a quack medicine

داروی قلابی

quack claims

ادعاهای دروغی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quack

  1. adjective counterfeit
    Synonyms:
    false fake dishonest fraudulent phony sham pseudo simulated pretended dissembling pretentious unprincipled bum
    Antonyms:
    real genuine original
  1. noun person who pretends to be an expert
    Synonyms:
    impostor fraud fake phony pretender cheat sham actor faker con artist charlatan humbug mountebank counterfeit shammer bunco artist counterfeiter simulator playactor put-on pseudo slicker shark sharp flimflammer quacksalver four-flusher bum hoser whip

ارجاع به لغت quack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quack

لغات نزدیک quack

پیشنهاد بهبود معانی