فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Phony

ˈfoʊni ˈfəʊni

شکل جمع:

phonies

صفت تفضیلی:

phonier

صفت عالی:

phoniest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

( phoney ) نادرست، غیرموثق، غلط، حقه‌باز، ساختگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

a phony diploma

دیپلم قلابی

He spoke in a phony Esfahany accent.

او با لهجه‌‌ی ساختگی اصفهانی حرف می‌زد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a phony doctor

پزشک قلابی

a phony smile

لبخند دروغین

His brother is a phony.

برادر او دغل‌باز است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد phony

  1. adjective fake, false
    Synonyms:
    false artificial imitation pseudo sham counterfeit forged bogus assumed affected trick put-on
    Antonyms:
    real genuine sincere

ارجاع به لغت phony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «phony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/phony

لغات نزدیک phony

پیشنهاد بهبود معانی