سومشخص مفرد:
affectsوجه وصفی حال:
affectingصفت تفضیلی:
more affectedصفت عالی:
most affectedساختگی، آمیخته با ناز و تکبر، تحتتأثیر واقع شده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The disagreement affected his feelings about his brother.
آن اختلاف احساس او را در مورد برادرش تحتتأثیر قرار داد.
affected intoxication
مستی ظاهری
an affected person
آدم متظاهر
She spoke so affectedly that everyone burst into laughter.
با چنان ژستی (ادا و اطواری) صحبت میکرد که همه زیر خنده زدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «affected» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/affected