بیتفاوت، بیاحساس، بدون واکنش، بیحرکت
Both men appeared unmoved as the judge read out their sentence.
هر دو مرد در حالی که قاضی حکم آنها را با صدای بلند میخواند، بیتفاوت بودند.
When the eclipse took place, no one was unmoved.
زمانی که خورشید گرفتگی رخ داد، هیچکس بیتفاوت نبود.
(بازار سهام و ارز دیجیتال و غیره) بدون تغییر، ثابت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The share price was unmoved.
قیمت سهام ثابت بود.
The Cardano price was unmoved.
قیمت کاردانو بدون تغییر بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unmoved» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unmoved