امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Static

ˈstætɪk ˈstætɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
ایستا، ساکن، ایستاده، وابسته به اجسام ساکن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun adjective
ایستا، ساکن
- Is the universe static or dynamic?
- آیا جهان ناپویا است یا پویا؟
- a static economy
- اقتصاد راکد
- The feudal society was rather static.
- جامعه‌ی فئودال به‌نسبت ایستا بود.
- The city's population has remained static.
- جمعیت شهر ثابت مانده است.
- a static antiaircraft gun
- توپ ضد‌هوایی ثابت (غیرمتحرک)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد static

  1. adjective motionless, changeless
    Synonyms:
    at a standstill constant deadlocked fixed format gridlocked immobile immovable inactive inert latent passive rigid stabile stable stagnant stalled standing still stationary sticky still stopped stuck unchanging unfluctuating unmoving unvarying
    Antonyms:
    active changeable continuous mobile moving variable

ارجاع به لغت static

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «static» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/static

لغات نزدیک static

پیشنهاد بهبود معانی