ایستا، ساکن، ثابت، بدون تغییر، بیحرکت، راکد
Is the universe static or dynamic?
آیا جهان ایستا است یا پویا؟
She disliked the static lifestyle of a small village.
او از سبک زندگی بیتحرک روستای کوچک خوشش نمیآمد.
The feudal society was rather static.
جامعهی فئودال بهنسبت ایستا بود.
The city's population has remained static.
جمعیت شهر ثابت مانده است.
a static economy
اقتصاد راکد
a static antiaircraft gun
توپ ضدهوایی ثابت (غیرمتحرک)
پارازیت، نویز، خشخش، برفک (در رادیو یا تلویزیون)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She adjusted the antenna to reduce the static.
او آنتن را تنظیم کرد تا خشخش کم شود.
The TV was full of static after the lightning strike.
بعداز برخورد صاعقه، تلویزیون پر از برفک شد.
الکتریسیتهی ساکن
Static makes my hair stand on end.
الکتریسیتهی ساکن باعث میشود موهایم سیخ شود.
Dry air increases the chances of static building up.
هوای خشک احتمال ایجاد الکتریسیتهی ساکن را افزایش میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «static» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/static