غیرمنقول، استوار، ثابت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
any immovable object such as a stone
هرچیز بیتحرک مثل یک سنگ
an immovable purpose
عزم راسخ
We begged him for mercy but he was immovable.
به او التماس کردیم که رحم کند؛ ولی گوش فرا نداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «immovable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/immovable