بیجنبش، بیحرکت، ثابت، جنبشناپذیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The deer stood immobile among the trees.
آهو بیحرکت میان درختان ایستاد.
Mountains are immobile.
کوه بیحرکت است.
immobile like a mountain
همچون کوهی پابرجا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «immobile» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/immobile