گذشتهی ساده:
movedشکل سوم:
movedسومشخص مفرد:
movesجنبنده، متحرک، مؤثر، تکاندهنده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the moving hands of a clock
عقربههای گردندهی ساعت
The last scene of the play is very moving.
آخرین صحنهی نمایش بسیار تأثربرانگیز است.
a moving violation
تخلف حین رانندگی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «moving» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moving