صفت تفضیلی:
more affectiveصفت عالی:
most affectiveروانشناسی عاطفی (وابسته به احساسات، هیجانات یا واکنشهای درونی فرد)
affective congruency
همخوانی عاطفی
Emotional intelligence includes both cognitive and affective components.
هوش هیجانی شامل مؤلفههای شناختی و عاطفی است.
Affective states like fear and joy play a critical role in decision-making.
حالتهای عاطفی مانند ترس و شادی در تصمیمگیری نقش مهمی ایفا میکنند.
عاطفی، احساسی، هیجانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The film had a strong affective impact on the audience.
فیلم تأثیر احساسی عمیقی بر تماشاگران گذاشت.
The speaker’s affective tone helped make the message more persuasive.
لحن عاطفی سخنران به قانعکنندهتر شدن پیام کمک کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «affective» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/affective