فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Emotive

ɪˈmoʊt̬ɪv ɪˈməʊtɪv

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ثأترانگیز، احساس‌برانگیز، متأثرکننده، پراحساس (برانگیزاننده‌ی احساسات و عواطف)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Her speech was so emotive that it moved the entire audience to tears.

سخنان او به‌قدری پراحساس بود که اشک همه‌ی حضار را درآورد.

He painted an emotive portrait that captured the subject's inner turmoil.

او پرتره‌ی احساس‌برانگیزی را نقاشی کرد که آشفتگی درونی سوژه را به تصویر می‌کشید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emotive

  1. adjective causing strong feelings
    Synonyms:
    emotional affective affectional emotionalistic

لغات هم‌خانواده emotive

  • verb - intransitive
    emote

ارجاع به لغت emotive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emotive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/emotive

لغات نزدیک emotive

پیشنهاد بهبود معانی