فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Visceral

ˈvɪsərəl ˈvɪsərəl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ادبی فطری، غریزی، ویری، سرشتی، درونی، احساسی، قلبی

She trusted her visceral instincts more than any rational advice.

او بیشتر به غرایز فطری‌اش اعتماد داشت تا به هر توصیه‌ی منطقی.

The movie evoked a visceral fear in the audience that lingered long after the credits rolled.

فیلم، ترسی درونی در تماشاگران ایجاد کرد که تا مدت‌ها پس‌از پایان فیلم باقی ماند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

intense visceral delight

لذت شدید درونی

a visceral reaction

واکنش فطری

adjective

احشایی، درونی (وابسته به اندام‌های داخلی مانند شش‌ها، قلب و...)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The autopsy revealed damage to several visceral organs.

کالبدشکافی آسیب به چندین اندام احشایی را نشان داد.

Excessive alcohol consumption can increase visceral fat around the liver and stomach.

مصرف زیاد الکل می‌تواند باعث افزایش چربی درونی در اطراف کبد و معده شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد visceral

  1. adjective instinctive
    Synonyms:
    natural automatic instinctual intuitive inborn innate inherent habitual reflex knee-jerk congenital ingrained intrinsic rooted second-nature accustomed intuitional

ارجاع به لغت visceral

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «visceral» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/visceral

لغات نزدیک visceral

پیشنهاد بهبود معانی