نبافته رنگشده، دیرینه، ریشهکرده، ذاتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ingrained moral principles.
اصول اخلاقی که ملکه شدهاند.
an ingrained liar
دروغگوی اصلاحناپذیر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ingrained» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ingrained