آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Ingrained

ɪnˈɡreɪnd ɪnˈɡreɪnd

معنی ingrained | جمله با ingrained

adjective

نبافته رنگ‌شده، دیرینه، ریشه‌کرده، ذاتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Ingrained moral principles.

اصول اخلاقی که ملکه شده‌اند.

an ingrained liar

دروغگوی اصلاح‌ناپذیر

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ingrained

ارجاع به لغت ingrained

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ingrained» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ingrained

لغات نزدیک ingrained

پیشنهاد بهبود معانی