امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Confirmed

kənˈfɜrːmd kənˈfɜːmd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    confirms
  • وجه وصفی حال:

    confirming

معنی و نمونه‌جمله

adjective
مسلم، برقرار، تایید شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a confirmed bachelor
- مردی که به تجرد خو گرفته است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confirmed

  1. adjective habitual; rooted
    Synonyms:
    accepted accustomed chronic deep-rooted deep-seated dyed-in-the-wool entrenched firmly established fixed habituated hardened hard-shell ingrained inured inveterate long-established proved seasoned settled staid valid worn
    Antonyms:
    indefinite infrequent sporadic uncommitted unconfirmed undecided

لغات هم‌خانواده confirmed

  • adjective
    confirmed

ارجاع به لغت confirmed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confirmed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/confirmed

لغات نزدیک confirmed

پیشنهاد بهبود معانی