با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Confirmed

kənˈfɜrːmd kənˈfɜːmd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    confirms
  • وجه وصفی حال:

    confirming

معنی و نمونه‌جمله

adjective
مسلم، برقرار، تایید شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a confirmed bachelor
- مردی که به تجرد خو گرفته است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confirmed

  1. adjective habitual; rooted
    Synonyms: accepted, accustomed, chronic, deep-rooted, deep-seated, dyed-in-the-wool, entrenched, firmly established, fixed, habituated, hardened, hard-shell, ingrained, inured, inveterate, long-established, proved, seasoned, settled, staid, valid, worn
    Antonyms: indefinite, infrequent, sporadic, uncommitted, unconfirmed, undecided

لغات هم‌خانواده confirmed

ارجاع به لغت confirmed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confirmed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/confirmed

لغات نزدیک confirmed

پیشنهاد بهبود معانی