آیکن بنر

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف برای خرید اشتراک هوش مصنوعی

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف خرید AI

اعمال کد تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Sporadic

spəˈrædɪk spəˈrædɪk

صفت تفضیلی:

more sporadic

صفت عالی:

most sporadic

معنی sporadic | جمله با sporadic

adjective

پراکنده، گاه‌به‌گاه، نامنظم، نامتناوب، منقطع، ناپیوسته، تک‌وتوک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The sporadic bursts of laughter filled the quiet room.

خنده‌های تک‌وتوک، سکوت اتاق را درهم شکستند.

My internet connection is sporadic, it keeps cutting out every few minutes.

اتصال اینترنت من نامتناوب است؛ هر چند دقیقه یک‌بار قطع می‌شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The sporadic rainfall made it difficult for farmers to plan their planting schedule.

بارندگی‌های پراکنده، برنامه‌ریزی زمان‌بندی کاشت را برای کشاورزان دشوار کرده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sporadic

  1. adjective happening at irregular intervals or only occasionally; not steady, constant, or continuous

سوال‌های رایج sporadic

صفت تفضیلی sporadic چی میشه؟

صفت تفضیلی sporadic در زبان انگلیسی more sporadic است.

صفت عالی sporadic چی میشه؟

صفت عالی sporadic در زبان انگلیسی most sporadic است.

ارجاع به لغت sporadic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sporadic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sporadic

لغات نزدیک sporadic

پیشنهاد بهبود معانی