امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spotty

ˈspɑːti ˈspɒti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
پر از لکه، آلوده، متناوب، چند در میان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spotty

  1. adjective blotchy, irregular
    Synonyms:
    desultory erratic flickering fluctuating not uniform on-again-off-again patchy pimply spasmodic sporadic unequal uneven
    Antonyms:
    constant regular unbroken

لغات هم‌خانواده spotty

  • verb - transitive
    spot

ارجاع به لغت spotty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spotty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spotty

لغات نزدیک spotty

پیشنهاد بهبود معانی