امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spouse

spaʊs / / spaʊz spaʊs / / spaʊz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    spoused
  • شکل سوم:

    spoused
  • وجه وصفی حال:

    spousing
  • شکل جمع:

    spouses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable formal C2
    حقوق همسر، شریک زندگی، زن، شوهر، زوج، زوجه
    • - My spouse and I went for a romantic dinner last night.
    • - من و همسرم دیشب به یک شام عاشقانه رفتیم.
    • - Showing appreciation for your spouse can strengthen your bond.
    • - قدردانی از شریک زندگیتان می‌تواند پیوند شما را تقویت کند.
  • verb - transitive
    قدیمی ازدواج کردن
    • - She spoused him in a private ceremony at the beach.
    • - او در یک مراسم خلوت در ساحل با او ازدواج کرد.
    • - They plan to spouse one another in a traditional church wedding.
    • - آن‌ها قصد دارند در یک عروسی سنتی کلیسا با یکدیگر ازدواج کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spouse

  1. noun one of a married couple
    Synonyms: better half, bride, companion, groom, helpmate, husband, man, mate, partner, roommate, wife, woman

ارجاع به لغت spouse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spouse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spouse

لغات نزدیک spouse

پیشنهاد بهبود معانی