آخرین به‌روزرسانی:

Bride

braɪd braɪd

شکل جمع:

brides

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

عروس، تازه‌عروس، عروس حجله

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

the bride and the bride's mother

عروس و مادر عروس

The bride looked stunning in her white gown.

عروس با لباس سفیدش خیره‌کننده به نظر می‌رسید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The bride's family gathered around.

خانواده‌ی تازه‌عروس دور هم جمع شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bride

  1. noun female marriage partner
    Synonyms:
    wife spouse mate newlywed newly married woman helpmate old woman
    Antonyms:
    groom bridegroom

Collocations

bride and groom

عروس و داماد

ارجاع به لغت bride

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bride» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bride

لغات نزدیک bride

پیشنهاد بهبود معانی