فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Bride

braɪd braɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    brides

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    عروس، تازه‌عروس
    • - the bride and the bride's mother
    • - عروس و مادر عروس
    • - The bride looked stunning in her white gown.
    • - عروس با لباس سفیدش خیره‌کننده به نظر می‌رسید.
    • - The bride's family gathered around.
    • - خانواده‌ی تازه‌عروس دور هم جمع شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bride

  1. noun female marriage partner
    Synonyms: helpmate, mate, newly married woman, newlywed, old woman, spouse, wife
    Antonyms: bridegroom, groom

ارجاع به لغت bride

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bride» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bride

لغات نزدیک bride

پیشنهاد بهبود معانی