شکل جمع:
wivesزن، همسر، خانم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Masood's wife is German.
همسر مسعود آلمانی است.
my brother's wife
خانم برادرم
midwife
ماما
He introduced his wife to all of his colleagues.
او همسرش را به همهی همکارانش معرفی کرد.
زن گرفتن، ازدواج کردن، به زنی گرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wife» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wife