آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Mate

    meɪt meɪt meɪt meɪt

    گذشته‌ی ساده:

    mated

    شکل سوم:

    mated

    سوم‌شخص مفرد:

    mates

    وجه وصفی حال:

    mating

    شکل جمع:

    mates

    توضیحات:

    همچنین می‌توان در معنای هفتم از paraguay tea به‌ جای mate استفاده کرد.

    شکل نوشتاری این لغت در معانی هفتم و هشتم: maté

    معنی mate | جمله با mate

    noun countable

    جانورشناسی جفت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    a male lion and his mate

    شیر نر و جفت او

    The bird diligently searches for a mate to begin building a nest with.

    پرنده با جدیت به دنبال جفتی می‌گردد تا با او لانه‌سازی کند.

    noun countable informal B1

    انگلیسی بریتانیایی دوست، رفیق

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    I can always count on my mates.

    همیشه می‌توانم روی دوستانم حساب کنم.

    He went skiing with his mates.

    او با دوستانش به اسکی‌بازی رفت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    My mate John always has my back.

    رفیقم جان همیشه پشت من است.

    noun informal

    انگلیسی بریتانیایی رفیق، داداش (در خطاب)

    Come here, mate!

    رفیق، بیا اینجا!

    Thanks for the help, mate.

    ممنون از کمکت، داداش.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی دستیار، وردست، کمک‌کار، کمک–

    boatswain's mate

    دستیار سرملوان

    The plumber's mate was quick.

    وردست لوله‌کش سریع بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    mechanist's mate

    درجه‌دار وردست سرمکانیک

    noun countable

    معاون ناخدا (در کشتی تجاری)

    The ship's mate was responsible for overseeing the cargo on board.

    معاون ناخدای کشتی مسئول نظارت بر محموله‌های داخل کشتی بود.

    The mate was responsible for overseeing the crew's daily tasks.

    معاون ناخدا مسئول نظارت بر وظایف روزانه‌ی خدمه بود.

    verb - intransitive verb - transitive

    جانورشناسی جفت‌گیری کردن

    Birds mate in the spring.

    پرندگان در بهار جفت‌گیری می‌کنند.

    The researchers studied the behavior of the birds as they mated in the springtime.

    محققان رفتار پرندگان هنگام جفت‌گیری در فصل بهار را بررسی کردند.

    noun uncountable

    ماته (نوعی نوشیدنی که از خشک کردن و دم کردن برگ‌های درخت ماته به دست می‌آید)

    I prefer to start my day with a hot cup of mate.

    ترجیح می‌دهم روزم را با یک فنجان ماته‌ی داغ شروع کنم.

    The taste of maté is unique.

    طعم ماته منحصربه‌فرد است.

    noun

    گیاه‌شناسی ماته (نوعی درخت بومی آمریکای جنوبی که برگ‌های آن را می‌چینند و خشک می‌کنند تا از آن چای ماته درست کنند)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

    مشاهده

    The leaves of the maté are dried and brewed.

    برگ‌های ماته را خشک و دم می‌کنند.

    The leaves of the mate tree are harvested for making tea.

    برگ‌های درخت ماته برای تهیه‌ی چای چیده می‌شود.

    suffix

    هم– (در ترکیب)

    My classmate is really good at math.

    هم‌کلاسی من واقعاً در ریاضیات خوب است.

    I have lunch with my workmate every day.

    هر روز با همکارم ناهار می‌خورم.

    noun countable

    همسر، شوهر، زن

    She finally found a rich mate.

    سرانجام شوهر متمولی به تور زد.

    My mate and I have been married for ten years.

    من و همسرم ده سال است که ازدواج کرده‌ایم.

    noun countable

    لنگه، تا (در چیزهای دوتایی یا جفت)

    One of my shoes has been found but its mate has disappeared!

    یکی از کفش‌هایم پیدا شده ولی لنگه‌ی دیگرش غیب شده است!

    Where is the mate to this glove?

    لنگه‌ی این دستکش کجاست؟

    verb - transitive

    ورزش کیش‌مات کردن، شه‌مات کردن (در شطرنج)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    After moving my bishop, I was able to mate my opponent's king in two moves.

    پس از حرکت دادن فیل خودم توانستم در دو حرکت شاه حریف را کیش‌مات کنم.

    I always look for opportunities to mate my opponent's king.

    همیشه به دنبال فرصت‌هایی برای شه‌مات کردن شاه حریفم هستم.

    noun

    ورزش کیش‌مات، شه‌مات (در شطرنج)

    The player's strategy led to a quick mate.

    استراتژی این بازیکن به کیش‌مات سریع منجر شد.

    The mate was so unexpected.

    شه‌مات خیلی غیرمنتظره بود.

    verb - transitive

    ازدواج کردن

    Wondering with whom she would mate.

    نمی‌دانست با چه کسی ازدواج خواهد کرد.

    They decided to mate each other.

    تصمیم گرفتند با هم ازدواج کنند.

    verb - intransitive verb - transitive

    جفت شدن، جور شدن، به هم پیوستن، متصل شدن، جفت کردن، جور کردن، متصل کردن

    The turbine shaft is mated to the hollow compressor shaft.

    شفت توربین به شفت کمپرسور توخالی متصل می‌شود.

    The two devices will mate automatically.

    این دو دستگاه به‌طور خودکار جفت خواهند شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mate

    1. noun one of a pair; partner
      Synonyms:
      friend companion associate partner helper colleague counterpart double match twin comrade pal buddy roommate acquaintance intimate assistant spouse peer sidekick cohort coworker playmate chum familiar crony schoolmate groom bride complement reciprocal coordinate analog duplicate concomitant consort bedmate helpmate alter ego compeer classmate
    1. verb marry and breed
      Synonyms:
      wed marry tie the knot pair couple join procreate breed copulate cohabit yoke tie match merge generate crossbreed land serve
      Antonyms:
      uncouple abstain

    Collocations

    mating season

    فصل جفت‌گیری

    سوال‌های رایج mate

    گذشته‌ی ساده mate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده mate در زبان انگلیسی mated است.

    شکل سوم mate چی میشه؟

    شکل سوم mate در زبان انگلیسی mated است.

    شکل جمع mate چی میشه؟

    شکل جمع mate در زبان انگلیسی mates است.

    وجه وصفی حال mate چی میشه؟

    وجه وصفی حال mate در زبان انگلیسی mating است.

    سوم‌شخص مفرد mate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد mate در زبان انگلیسی mates است.

    ارجاع به لغت mate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mate

    لغات نزدیک mate

    • - matchup
    • - matchwood
    • - mate
    • - matelassé
    • - matelot
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.