شکل جمع:
acquaintancesآشنا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
I bumped into an old acquaintance from high school at the grocery store.
در خواربارفروشی به یکی از آشنایان قدیمی دبیرستان برخوردم.
friends and acquaintances
دوستان و آشنایان
آشنایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a thorough acquaintance with the works of Ferdowsi
آشنایی کامل با آثار فردوسی
My acquaintance with him started two months ago.
آشنایی من با او از دو ماه پیش شروع شد.
سابقه، آگاهی
The professor's vast acquaintance with literature is evident in his lectures.
آگاهی گستردهی استاد با ادبیات در سخنرانیهای ایشان مشهود است.
My acquaintance with the topic is limited, so I will need to do more research.
آگاهی من برای موضوع محدود است، بنابراین باید بیشتر تحقیق کنم.
a further (or closer) acquaintance
پس از آشنایی بیشتر (شخص یا چیز)
با کسی آشنا شدن
have a nodding (or passing) acquaintance
کمی آشنایی داشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «acquaintance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/acquaintance