فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cognizance

ˈkɑːɡnɪzns ˈkɒɡnəzns

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

معرفت، ادراک، شناسایی، آگاهی، تصدیق ضمنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

to have cognizance of something

چیزی را درک کردن

These matters are beyond the cognizance of this court.

این مقوله‌ها خارج از اختیارات این دادگاه است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We must take cognizance of various nations' cultural differences.

ما باید تفاوت‌های فرهنگی ملل گوناگون را در نظر بگیریم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cognizance

  1. noun understanding
    Synonyms:
    knowledge comprehension awareness perception intelligence mind recognition discernment insight attention observation notice regard need reasoning note acknowledgment apprehension observance percipience
    Antonyms:
    misunderstanding ignorance

Collocations

take cognizance of

متوجه شدن، در نظر گرفتن، آگاه بودن به

ارجاع به لغت cognizance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cognizance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cognizance

لغات نزدیک cognizance

پیشنهاد بهبود معانی