روانشناسی ناهماهنگی شناختی، تعارض شناختی (تضاد ذهنی میان باور و رفتار)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
To reduce cognitive dissonance, she justified buying the expensive bag as an "investment."
برای کاهش ناهماهنگی شناختی، او خرید کیف گرانقیمت را بهعنوان «سرمایهگذاری» توجیه کرد.
He experienced cognitive dissonance after lying, even though he believes honesty is important.
او پساز دروغ گفتن دچار تعارض شناختی شد، بااینکه به صداقت اعتقاد دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cognitive dissonance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cognitive-dissonance