فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cognizable

ˈkɑːɡnɪzəbəl ˈkɒɡnɪzəbl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

حقوق قابل قضاوت (توسط دادگاه)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

The police officer was trained to recognize cognizable evidence at crime scenes.

افسر پلیس برای تشخیص شواهد قابل قضاوت در صحنه‌های جنایت آموزش دیده بود.

The judge determined that the crime was cognizable and warranted further investigation.

قاضی تشخیص داد که این جنایت قابل قضاوت است و تحقیقات بیشتر را ضروری دانست.

adjective formal

قابل‌درک، ادراک‌پذیر، شناخت‌پذیر، دانستنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The artist's use of color in the painting made the emotions portrayed easily cognizable to the viewer.

استفاده‌ی هنرمند از رنگ در نقاشی باعث شد که احساسات به‌راحتی برای بیننده قابل‌درک باشد.

The attorney presented a cognizable argument that persuaded the jury.

وکیل یک استدلال قابل‌درک ارائه کرد که هیئت‌منصفه را متقاعد کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cognizable

  1. capable of being known
    Synonyms:
    knowable recognizable perceptible cognisable cognoscible

ارجاع به لغت cognizable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cognizable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cognizable

لغات نزدیک cognizable

پیشنهاد بهبود معانی