امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Perceptible

pərˈseptəbl pəˈseptəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
قابل درک، ادراک‌شدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the perceptible smell of coffee
- رایحه‌ی محسوس قهوه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perceptible

  1. adjective noticeable, obvious
    Synonyms:
    apparent appreciable audible clear cognizable conspicuous detectable discernible distinct distinguishable evident lucid observable palpable perceivable perspicuous recognizable sensible signal tangible understandable visible
    Antonyms:
    ambiguous imperceptible invisible obscure silent unnoticeable vague

لغات هم‌خانواده perceptible

ارجاع به لغت perceptible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perceptible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perceptible

لغات نزدیک perceptible

پیشنهاد بهبود معانی