بهطور محسوس، بهطور قابلدرک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Income rose perceptibly.
درآمد بهطور محسوس افزایش یافت.
His mood had changed perceptibly.
دلودماغش بهطور محسوس تغییر کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «perceptibly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perceptibly