Understandable

ˌʌndɚˈstændəbl ˌʌndəˈstændəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more understandable
  • صفت عالی:

    most understandable

معنی

adjective B2
فهمیدنی، قابل‌ درک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد understandable

  1. adjective Capable of being readily understood
    Synonyms: comprehensible, intelligible, coherent, acceptable, lucid, logical, justifiable, reasonable, recognizable, apprehensible, conceivable, appreciable, expected, to be expected, natural, normal, regular, making-sense, accordant, congruous, fathomable, clear, unambiguous, in harmony with, readable, graspable, right, customary, imaginable, credible, perceivable, on all fours with, pellucid, knowable, plain, simple
    Antonyms: illogical, irrational, obscure

لغات هم‌خانواده understandable

ارجاع به لغت understandable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «understandable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/understandable

لغات نزدیک understandable

پیشنهاد بهبود معانی