امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Irrational

ɪˈræʃnəl ɪˈræʃnəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more irrational
  • صفت عالی:

    most irrational

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
غیرعقلانی، نامعقول، غیرمنطقی، بی‌معنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Animals are commonly described as irrational.
- معمولاً جانوران را فاقد نیروی استدلال توصیف می‌کنند.
- He is an irrational man.
- او آدم نابخردی است.
- The behavior of that drunken man was completely irrational.
- رفتار آن مرد مست کاملاً نامعقول بود.
- an irrational exponent
- توان (نماینده‌ی) گنگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد irrational

  1. adjective illogical, senseless
    Synonyms: aberrant, absurd, brainless, cockamamie, crazy, delirious, demented, disconnected, disjointed, distraught, fallacious, flaky, foolish, freaky, incoherent, injudicious, insane, invalid, kooky, loony, mad, mindless, nonsensical, nutty, off-the-wall, preposterous, raving, reasonless, ridiculous, silly, sophistic, specious, stupid, unreasonable, unreasoning, unsound, unstable, unthinking, unwise, wacky, wild, wrong
    Antonyms: logical, rational, reasonable, reflective, sensible, sound, stable

ارجاع به لغت irrational

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irrational» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/irrational

لغات نزدیک irrational

پیشنهاد بهبود معانی