امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Demented

dɪˈmentɪd dɪˈmentɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دیوانه، مجنون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She is obviously demented.
- معلوم است که مشاعر خود را از دست داده است.
- demented screams
- فریادهای دیوانه‌وار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demented

  1. adjective crazy, insane
    Synonyms:
    bananas bemused crackbrained daft delirious deranged distracted distraught flipped out foolish frenzied fruity hysterical idiotic in the ozone lunatic mad maniac maniacal manic non compos mentis nutty as a fruitcake out of one’s gourd out of one’s tree psycho psychopathic psychotic schitzy schizoid unbalanced unglued unhinged unsound whacko
    Antonyms:
    balanced rational reasonable sane sensible

ارجاع به لغت demented

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demented» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/demented

لغات نزدیک demented

پیشنهاد بهبود معانی