Insane

ɪnˈseɪn ɪnˈseɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more insane
  • صفت عالی:

    most insane

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
دیوانه، مجنون، بی‌عقل، احمقانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an insane asylum
- دیوانه‌خانه، تیمارستان، دارالمجانین
- to go insane
- دیوانه شدن
- to drive insane
- دیوانه کردن
- To sell the house at half price is absolutely insane.
- فروش خانه به نصف قیمت دیوانگی محض است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insane

  1. adjective mentally ill; foolish
    Synonyms: batty, bizarre, cracked, crazed, crazy, cuckoo, daft, demented, derailed, deranged, fatuous, frenzied, idiotic, impractical, irrational, irresponsible, loony, lunatic, mad, maniacal, mental, moonstruck, nuts, nutty, off one’s rocker, of unsound mind, out of one’s mind, paranoid, preposterous, psychopathic, psychotic, rabid, raging, raving, schizophrenic, screwy, senseless, touched, unhinged, unsettled, wild
    Antonyms: balanced, healthy, rational, reasonable, sane, sound, well

ارجاع به لغت insane

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insane» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insane

لغات نزدیک insane

پیشنهاد بهبود معانی