فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Cracked

krækt krækt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    cracks
  • وجه وصفی حال:

    cracking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    ترک‌دار، مودار، دیوانه، مخبط
    • - a cracked cup
    • - فنجان ترک‌دار
    • - a cracked bone
    • - استخوان ترک‌خورده
    • - the cracked voice of a seventeen-year old boy
    • - صدای دو رگه‌ی پسر هفده ساله
    • - Are you cracked!
    • - مگر مخت معیوب است!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cracked

  1. adjective fissured
    Synonyms: split, fractured, broken, damaged, crazed

ارجاع به لغت cracked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cracked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cracked

لغات نزدیک cracked

پیشنهاد بهبود معانی