آخرین به‌روزرسانی:

Cracked

krækt krækt

سوم‌شخص مفرد:

cracks

وجه وصفی حال:

cracking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ترک‌دار، مودار، دیوانه، مخبط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a cracked cup

فنجان ترک‌دار

a cracked bone

استخوان ترک‌خورده

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the cracked voice of a seventeen-year old boy

صدای دو رگه‌ی پسر هفده ساله

Are you cracked!

مگر مخت معیوب است!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cracked

  1. adjective fissured
    Synonyms:
    broken damaged split fractured crazed

ارجاع به لغت cracked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cracked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cracked

لغات نزدیک cracked

پیشنهاد بهبود معانی