Screwy

ˈskruːi ˈskruːi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
خل، عجیب‌وغریب، گمراه‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد screwy

  1. adjective eccentric
    Synonyms:
    strange odd peculiar unconventional uncommon weird bizarre abnormal crazy mad quirky kooky nutty dotty daft batty flaky funky offbeat off-center off the wall outlandish irregular oddball far out out in left field

ارجاع به لغت screwy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «screwy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/screwy

لغات نزدیک screwy

پیشنهاد بهبود معانی