شکل جمع:
craziesصفت تفضیلی:
crazierصفت عالی:
craziestدیوانه، شوریده، شکاف دار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was yelling like a crazy man.
مانند دیوانهها فریاد میزد.
He was crazy with jealousy.
حسادت او را دیوانه کرده بود.
a crazy driver
رانندهی بیمخ
He acted crazy (or crazily).
او دیوانهوار رفتار کرد.
When she heard the news she went crazy with joy and let out a loud scream.
آن خبر را که شنید از خوشی اختیار از کف داد و جیغ بلندی کشید.
Believe me, resignation is a crazy idea!
باور کن، استعفا فکر احمقانهای است!
a crazy plan
نقشهی ابلهانه
He is crazy about women with green eyes.
او مردهی زنهای چشمسبز است.
She is crazy about the movies.
او دیوانهی سینما است.
a crazy canoe
زورق سوراخشده
a crazy tower
برج کج
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crazy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crazy