زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

Half-baked

hæfˈbeɪkt hɑːfˈbeɪkt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

نیم‌پخته، (مجازاً) ناپخته، ناقص، خل، بی‌تجربه، خام

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The potato is half baked.

سیب‌زمینی نیمه‌پخته است.

a half-baked plan

نقشه‌ی حساب‌نشده

نمونه‌جمله‌های بیشتر

half-baked thoughts

اندیشه‌های نسنجیده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد half-baked

  1. adjective stupid; not thought through
    Synonyms:
    dumb foolish silly stupid brainless idiotic moronic crazy ignorant senseless short-sighted ill-conceived poorly planned impractical witless slow backward boneheaded blockheaded feeble-minded retarded harebrained batty birdbrained indiscreet sophomoric unformed underdeveloped
    Antonyms:
    smart intelligent wise thoughtful

ارجاع به لغت half-baked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «half-baked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/half-baked

لغات نزدیک half-baked

پیشنهاد بهبود معانی