فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Moronic

mɔːˈrɑːnɪk məˈrɒnɪk

صفت تفضیلی:

more moronic

صفت عالی:

most moronic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

کودن، ابله، احمق، احمقانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

some moronic suggestions

پیشنهادهایی احمقانه

I was not laughing at what he said, but at his moronic method of delivery.

من به آنچه که گفت نخندیدم بلکه به روش احمقانه‌ی گفتنش خندیدم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد moronic

  1. adjective stupid
    Synonyms:
    dumb foolish unintelligent brainless dense idiotic senseless mindless inane nonsensical pointless dopey dimwitted doltish ludicrous unthinking ill-advised irresponsible half-baked asinine imbecilic

ارجاع به لغت moronic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moronic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moronic

لغات نزدیک moronic

پیشنهاد بهبود معانی