آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Dumb

    dʌm dʌm

    صفت تفضیلی:

    dumber

    صفت عالی:

    dumbest

    معنی dumb | جمله با dumb

    adjective C1

    لال (شخص)، بی‌زبان، زبان‌بسته (حیوان)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    He was deaf and dumb.

    او کر و لال بود.

    a dumb animal

    حیوان زبان‌بسته

    adjective

    ساکت، بی‌صدا، خاموش (از تعجب یا حزن و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    My sorrow shall be dumb.

    سوگ من بی‌صدا خواهد بود.

    I was struck dumb with amazement.

    از شدت تعجب زبانم بند آمد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    dumb grief

    حزن بی‌صدا

    adjective informal B2

    انگلیسی آمریکایی احمق، کودن، ابله (شخص)، احمقانه، ابلهانه (رفتار و غیره)

    The dumb criminals were easily caught by the police.

    پلیس به‌راحتی جنایتکاران احمق را دستگیر کرد.

    a dumb advice

    توصیه‌ی احمقانه

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She made a dumb mistake by leaving her keys in the car.

    او با جا گذاشتن کلیدهایش در ماشین اشتباه احمقانه‌ای مرتکب شد.

    adjective

    کامپیوتر غیرهوشمند (نداشتن قابلیت پردازش داده‌ها)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    A dumb terminal is a device that has no processing capabilities.

    پایانه‌ی غیرهوشمند دستگاهی است که هیچ‌گونه قابلیت پردازشی‌ای ندارد.

    The user interacts with the mainframe through a dumb terminal.

    کاربر از طریق پایانه‌ی غیرهوشمند با بزرگ‌رایانه تعامل دارد.

    verb - transitive

    ساکت کردن، خاموش کردن، خفه کردن

    The teacher had to dumb the disruptive student.

    معلم مجبور شد دانش‌آموز مزاحم را خفه کند.

    He was trying to make me dumb.

    سعی می‌کرد من را ساکت کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dumb

    1. adjective unable to speak
      Synonyms:
      silent speechless mute voiceless wordless uncommunicative quiet mum tongue-tied inarticulate at a loss for words incoherent soundless mousy
      Antonyms:
      speaking
    1. adjective stupid, unintelligent
      Synonyms:
      foolish dull thick dense dim-witted simple-minded moronic doltish feebleminded
      Antonyms:
      intelligent smart bright sharp

    Phrasal verbs

    dumb down

    به‌صورت عامه‌فهم بیان کردن، زیر دیپلم حرف زدن (درباره‌ی چیزی)، دستکاری کردن (اخبار تلویزیون) (به شیوه‌ای ساده و جذاب و بدون جزئیات زیاد به طوری که همه بتوانند آن را درک کنند)

    Idioms

    strike dumb

    هاج‌و‌واج کردن، شگفت‌زده کردن

    سوال‌های رایج dumb

    صفت تفضیلی dumb چی میشه؟

    صفت تفضیلی dumb در زبان انگلیسی dumber است.

    صفت عالی dumb چی میشه؟

    صفت عالی dumb در زبان انگلیسی dumbest است.

    ارجاع به لغت dumb

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dumb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dumb

    لغات نزدیک dumb

    • - duma
    • - dumas
    • - dumb
    • - dumb down
    • - dumb show
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.