بهصورت عامهفهم بیان کردن، زیر دیپلم حرف زدن (دربارهی چیزی)، دستکاری کردن (اخبار تلویزیون) (به شیوهای ساده و جذاب و بدون جزئیات زیاد به طوری که همه بتوانند آن را درک کنند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The teacher had to dumb down the material so that the students could understand it.
معلم مجبور شد مطالب را بهصورت عامهفهم بیان کند تا دانشآموزان آن را بفهمند.
The news network was accused of dumbing down their reporting to appeal to a less educated audience.
این شبکه خبری متهم شد که گزارشهای خود را دستکاری میکند تا مخاطبان کمتر تحصیلکرده را جذب کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dumb down» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dumb-down