با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Voiceless

ˈvɔɪsləs ˈvɔɪsləs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
گنگ، بی‌صدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- A throat operations left him voiceless.
- عمل جراحی گلو موجب شد لال بشود.
- voiceless with fear
- ساکت از شدت ترس
- a voiceless wish
- آرزوی ذکر‌نشده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد voiceless

  1. adjective Lacking the power or faculty of speech
    Synonyms: aphonic, dumb, inarticulate, mute, speechless
  2. adjective Temporarily unable or unwilling to speak, as from shock or fear
    Synonyms: dumb, mute, speechless, silent, inarticulate, mum, wordless, surd, aphonic, unvoiced, disenfranchised, inaudible, disfranchised, hard, voteless
  3. adjective Uttered without voice
    Synonyms: breathed
  4. adjective Being without sound through injury or illness and thus incapable of all but whispered speech
    Synonyms: aphonic

ارجاع به لغت voiceless

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «voiceless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/voiceless

لغات نزدیک voiceless

پیشنهاد بهبود معانی