Unvoiced

ˌʌnˈvɔɪst ˌʌnˈvɔɪst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
(آواشناسی) بی‌واک، بی‌صدا (شده)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
ناگفته، به زبان نیاورده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unvoiced

  1. adjective not voiced or expressed
    Synonyms:
    unspoken unsaid silent unexpressed unstated wordless unuttered tacit undeclared voiceless unverbalized unverbalised hard surd
    Antonyms:
    voiced

ارجاع به لغت unvoiced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unvoiced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unvoiced

لغات نزدیک unvoiced

پیشنهاد بهبود معانی