فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unvoiced

ˌʌnˈvɔɪst ˌʌnˈvɔɪst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • adjective
    (آواشناسی) بی‌واک، بی‌صدا (شده)
  • adjective
    ناگفته، به زبان نیاورده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unvoiced

  1. adjective Not voiced or expressed
    Synonyms: unexpressed, unsaid, unuttered, unspoken, silent, tacit, undeclared, voiceless, unstated, wordless, surd, unverbalized, unverbalised, hard
    Antonyms: voiced

ارجاع به لغت unvoiced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unvoiced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unvoiced

لغات نزدیک unvoiced

پیشنهاد بهبود معانی