فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mum

mʌm mʌm mʌm

شکل جمع:

mums

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective A1

خاموشی، سکوت

We asked him questions, but he was completely mum.

از او چند پرسش کردیم؛ ولی او کاملاً خاموش بود.

noun

شخص خاموش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun

مادر

verb - intransitive

ساکت بودن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mum

  1. adjective silent
    Synonyms:
    quiet mute still speechless voiceless wordless soundless hushed reserved shy uncommunicative unsociable not talkative closemouthed tight-lipped secretive unspeaking nonvocal not forthcoming tongue-tied buttoned up clammed up zipped muted bashful

Idioms

mum's the word

بین خودمون بمونه، صداشو در نیار، به کسی چیزی نگو، شتر دیدی ندیدی

ارجاع به لغت mum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mum

لغات نزدیک mum

پیشنهاد بهبود معانی